فاطر: 1
ستایش از آنِ خداى یکتاست که آفرینندهِ آسمانها و این زمین است خدایى که فرشتگان را رسولانى با بالهاى دوگانه و سهگانه و چهارگانه قرار داده است. او هر چه بخواهد در آفرینش مىافزاید و در جهان هستى توسعه مىدهد؛ زیرا خداوند بر همه چیز تواناست
فرشتگان از نور خلق شدهاند و عدهشان بیش از دیگر مخلوقات است. فرشتگان انواع و ماءموریتهاى متفاوت دارند. در قرآن، از جبرئیل و میکائیل نام برده شده و اوصاف برخى دیگر، مانند ملکالموت و کرامالکاتبین و السفره`الکرام البرره` و رقیب و عتید، بیان شده است
چند مطلب کلى دربارهِ فرشتگان از قرآن
1) خداوند فرشتگان را در آسمان اسکان داده و آسمان را به وسیلهِ آنان آباد کرده و فاصلهِ میان طبقات آن را پر کرده است. آنان دو یا سه یا چهار بال یا بیشتر دارند؛ در روایت است که جبرئیل در حالى نزد پیامبر آمد که ششصد بال داشت؛ و منظور از بال وسیلهاى است که با آن مىتوانند از آسمان به زمین و بالعکس بروند و از هر جایى به جایى که ماءمور باشند بروند
2) رتبهِ آنان متفاوت است؛ و برخى فرمانرواى برخى دیگرند
3) گروهى از آنان رسانندهِ وحى به پیامبران: اند
4) نزول امر الهى به دست فرشتگان است
5) دستهاى از فرشتگان حاملان عرش خدا و همانها یا دستهاى دیگر شفاعتگر مؤمناناند
6) گروهى از آنان کفار را لعن مىکنند74 و گروهى به مؤمنان بشارت مىدهند
7) نویسندهِ کردارهاى بندگاناند
8) امداد مؤمنان از کارهاى فرشتگان است
رحمن: 15
و جن را از شعلهاى سفید و سرخ و سیاه از آتش آفرید
جن در لغت به معناى چیزى است که از حواس انسان پوشیده باشد
آنچه در قرآن دربارهِ جن آمده به این شرح است
1) جن از آتش آفریده شده است، پس وجودش مادى است و به قول فلاسفه، جسم مادى لطیف است؛
2) جن قبل از انسان آفریده شده است؛
3) جن مانند انسان مکلف به عبودیت و بندگى خداست و در روز قیامت نیز، همچون انسان، مسئول است؛
4) گروهى از جنیان مؤمن و در خدمت انبیا: و گروه دیگر کافرند؛
5) جنیان به رسول خدا ایمان آوردند؛
6) قرآن براى جن نیز کتاب هدایت است؛
7) تسخیر جن به دست انسان امرى ممکن است؛
8) اولین متمرد از فرمان خداوند از جنیان بوده است؛
9) جنیان گناهکار و کافر اهل جهنماند و حشر و نشر و معاد دارند؛
10) جنها هم مانند انسان مىمیرند؛
11) جنیان گروهى مرد و گروهى زناند؛
12) جن انسان را مىبیند، ولى خود دیده نمىشود؛
13) جن، مانند آدمیان، قدرت کار کردن دارد؛
14) جن، مانند انسان، موجودى باارزش است
کهف: 50
و [به یاد آر] زمانى را که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید. پس همگى سجده کردند، جز ابلیس که از جن بود. پس از فرمان پروردگار خود بیرون رفت
داستان ابلیس و استکبار او هفت بار در قرآن آمده و داستانى بسیار آموزنده است. اهم مطالبى که از قرآن دربارهِ ابلیس فهمیده مىشود عبارت است از:
1) ابلیس به سبب عبادت بسیار جزو فرشتگان به حساب مىآمد و ملائکه هم تصور مىکردند که او از ایشان است؛
2) ابلیس پس از این که از اجراى فرمان خدا سر باز زد حسابش از ملائکه جدا شد و از آن مقام شامخ سقوط کرد و عامل سقوط خودِ او بود، نه این که او شیطان خلق شده باشد؛
3) مفهوم شیطان اعم از ابلیس است و همهِ اغواگران را، چه انسان و چه غیر انسان، شامل مىشود؛
4) ما نیز باید مراقب خویشتن باشیم و نپنداریم که اگر خداوند توفیقى عطا فرمود و چند روزى در راهى درست گام برداشتیم، تا پایان چنان خواهیم ماند؛ بلکه جهان عرصهِ دگرگونىهاست و انسان تا زنده است دایماً آزمایش مىشود و هر لحظه ممکن است سقوط کند
صافات: 6-7
همانا ما آسمان نزدیک [به زمین شما] را به اختران آراستیم؛ (6) و آن را از [ورود] هر شیطان سرکش خبیثى حفظ کردیم. (7)
از این آیه استفاده مىشود که ستارگان زینت آسماناند؛ و همچون چراغهایى از آسمان دنیا آویختهاند و ربطى به آسمانهاى دیگر ندارند. به راستى که منظرهِ ستارگان آسمان آن قدر زیباست که چشم هرگز از دیدن آن خسته نمىشود، بلکه دیدار آن موجب رفع خستگى است مارد از مادهِ مَرد و در این جا به معناى کسى است که عارى از هر گونه خیر و برکت و به تعبیر عامیانه، بىخیر است. خداوند در این آیه فرموده است: ستارگان مانع آن مىشوند که شیاطین بتوانند به سخنان فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند و از اسرار غیب مطلع شوند؛ و هر گاه بخواهند چنین کنند، به شدت به عقب رانده مىشوند و از صحنهِ آسمان طرد مىشوند
کُرات یا سیارند یا ثابت؛ و کُرات ثابت را ستاره مىنامند؛ و اهل زمین در شبهاى تاریک راه خود را به وسیلهِ آنها تشخیص مىدهند. از این رو خداوند مىفرماید: به وسیلهِ ستارگان، مردم هدایت مىشوند.65 عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتون معروفترین کُرات منظومهِ شمسىاند.
ملک: 3
همان که هفت آسمان را طبقههایى [بر روى هم] آفرید. هرگز در آفرینش خداى رحمان [از نظر زیبایى و استوارى و اتقان صنع] تفاوت و ناهمگونى نمىبینی. پس بار دیگر بنگر. آیا [در خلق اشیا] هیچ خلل و شکاف و [خلاف حکمت] مىبینی؟ فطور از مادهِ فَطر به معناى شکافتن و شکستن و اختلال و فساد است.
یکى از شگفتىهاى بزرگ آفرینش این است که با تمام عظمتِ عالم هستی، هر چه هست نظم است و استحکام و انسجام و ترکیبات حساب شده و قوانین دقیق؛ و هر چه انسان در جهان آفرینش دقت کند، کمترین خلل و ناموزونى در آن نمىبیند؛ و اجزاى عالم همه به هم متصل و مربوط اند؛ و اتصال آن اجزا به حدى است که همه به صورت یک موجود درآمدهاند و نظام واحدى بر آنها حکمفرماست؛ و همین اتصال برهانى است بر وحدت و توحید مدبّر و خالق و گردانندهِ عالم که برهانِ اتصالِ تدبیر نامیده شده است.
این چنین میناگرىها کار تو استاین چنین اکسیرها ز اسرار تو است
آب را و خاک را بر هم زدىز آب و گل نقش تنِ آدم زدی
مولوى