دخان: 38-39
و ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است بیهوده [و بىهدف] نیافریدهایم. ما آن دو را جز به حق [و براى هدفى والا و عقلانی] نیافریدهایم...
حق در لغت یعنى ثابت، مطابقت و موافقت، وقوع شیء در محل خویش؛ و ضدِ حق باطل است. در قرآن، گاهى حق دربارهِ خدا به کار رفته و گاهى منظور از آن اعتقادِ حق است و گاهى کلام حق و گاهى وعدهِ حق و درست است و در برخى موارد، منظور حقوقى است که براى کسانى در اجتماع ثابت مىشود
در این آیهِ شریفه، منظور از حق این است که این کار، یعنى خلقت، هدف صحیحى دارد. در قرآن، در مقابلِ حق، چند واژه به کار رفته است که عبارت است از
1) باطل، که درست در مقابلِ حق است؛
2) عَبَث، کار بىهدف و بیهوده؛
3) لَعب، کارى که منظم و هدفدار باشد، اما هدف آن خیالى باشد نه واقعى و عقلی، مثل بازى بچهها؛
4) لَهو، به معناى سرگرمى و از آن جهت به آن لهو گفته شده است که انسان را از کارِ شایستهتر بازمىدارد
اساساً یکى از اسماى الهى حکیم است که بار در قرآن بر آن تاءکید شده است؛ یعنى تمام افعال خدا حکیمانه است و غرضِ عقلپسند و هدف صحیح دارد
انبیاء: 22
اگر در آسمانها و زمین خدایان دیگرى غیر از اللّه وجود داشت، بىشک هر دو فاسد مىشدند. پس منزه است خداوندِ صاحب عرش از آنچه [مشرکان] در وصفش مىگویند.
اى برون از سرایِ کون و مکانبرتر از هر چه مىدهند نشان هم زبان از ثناى تو قاصرهم خرد در سپاس تو حیران اى منزه ز شِبه و مثل و نظیروى مقدس ز نَعت و وصف و بیان کوته از دامن تو دستِ قیاسقاصر از ساحت تو پاى گمان اى ثبات هر آنچه راست ثباتوى حیات هر آنچه دارد جان عاشقان در جمال تو والهعارفان در جلال تو حیران هر چه را این و آن توان گفتنبرترى زان نه اینى و نه آن هم جهان از تو خالى و هم پُراى وراى جهان خدایِ جهان آفرینندهِ سپهر برینگسترانندهِ زمین و زمان در دلم آن که با تو پیوندمبه خدایى که از خودم برهان نور مهر تو هست در دل فیضاز خودش تا به خویشتن برسان فیض کاشانى
هود: 7
.. و او همان است که آسمانها و زمین را در حالى که تخت [ سلطنت ] او بر آب بود در شش روز بیافرید
عرش به معناى سقف و کنایه از قدرت و سلطنت است؛ و منظور از شش روز شش دوره است که هر دوره ممکن است میلیونها و یا میلیاردها سال باشد؛ و شاید این شیوهِ خلقت علم و حکمت و قدرت و عظمت پروردگار را بهتر بنمایاند. دربارهِ خلقت عالم چند مطلب مهم از قرآن فهمیده مىشود
1) منشاء آفرینش آب بوده است. امام باقر مىفرماید: <همه چیز آب بود و عرش خدا بر آب بود.
پس خداوند به آب فرمان داد، آتشى شعلهور شد. سپس آتش خاموش شد و از آن دودى برخاست؛ و آسمانها را از آن دود آفرید و زمین را از خاکستر آن آتش خلق کرد 2) خداوند عالم را به نیکوترین وجه و صورت آفریده است
3) توحید در خالقیت یعنى این که خداى تعالى به هیچ سبب در آفرینش موجودات نیازمند نبوده است. البته این مطلبى است که حتى مشرکان هم غالباً به آن معترفاند؛ چنانکه قرآن مىفرماید: اگر از مشرکان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ مىگویند: اللّه
4) خداوند خالق و حافظ همه چیز و ناظر بر همهِ اشیاست: اَللّهُ خالِقُ کُلٍّ شَیءٍ و هُوَ عَلى کُلٍّ شَیءٍ وَکیل
5) خلقت خداوند دایم و مستمر است؛ و لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیهِ خداوند به ممکنات مىرسد و اگر یک دم رابطهِ ما با او قطع شود، همه نابود مىشویم؛ مانند خورشید که آفتابش دایماً فیضبخش است و اگر لحظهاى قطع شود، عالم ظلمانى مىشود. پس نه تنها در اصل وجود به او محتاجیم، بلکه در بقا نیز متکى به اوییم
حدید: 5
ملکیت حقیقى و مالکیت آسمانها و زمین از آنِ اوست؛ و همهِ کارها [ى هستى و سلسلهِ معلولات] به سوى او [، که علّه`العلل است،] بازگردانده مىشود.
جملهِ <وَ اِلى اللّهِ تُرجَعُ الاُمُورُ> شش بار در قرآن آمده است؛ و معناى آن این است که همهِ موجودات در مسیر تکاملاند: ابتدا از نیستى و عدم به هستى آمدند و حال به سوى بىنهایت، که ذات پاک ربوبى است، در حرکتاند؛ و این سیر تکاملى هرگز متوقف نمىشود و با مرگ و ورود به عالم برزخ، ادامه پیدا مىکند تا این که در رستاخیز به حیاتى عالى و دایمى برسد.
استفاده از تعبیر <امور>، که صیغهِ جمع است، بیانگر این است که نه تنها انسان، بلکه سایر موجودات نیز همین حرکت کمالى را بىوقفه طى مىکنند؛ و حقاً نیز باید چنین باشد؛ زیرا او خود خالق و رازق و مالک و حاکم و مدبر است و در هر حال و هر مکان با ماست و بازگشت همهِ ما و همهِ کارها و همهِ موجودات نیز جز به سوى او نیست.
این اصل مهمِ حرکت عالم به سوى خداوند در دهها آیهِ قرآن با عبارات <اِن اِلى رَبٍّکَ الرُّجعی> و <اِنّا اِلَیهِ راجِعوُنَ> و <اَن اِلى رَبٍّکَ المُنتَهی> و مانند آنها آمده است.
فصلت: 53
به زودى نشانههاى [توحید و قدرت] خود را به آنان [(مشرکان مکه و همهِ انسانهاى تاریخ)] در کرانهها [ى مکه و پهنهِ زمین] و در نفوس خودشان نشان خواهیم داد تا بر آنان روشن گردد که او حق است. آیا [در ظهور حق] همین کافى نیست که پروردگار تو بر همه چیز گواه است [و نزد همهِ موجودات مشهود و آشکار است]؟
در این آیه، خداوند به نشانههاى خود در عالم بزرگ، آیات آفاقی، و در جهان کوچک، آیات اَنفسی، یعنى وجود انسان، اشاره کرده و گفته است براى خداشناسى و رسیدن به مقصد نهایی، یعنى معرفت اللّه، انسانها باید چشمهاى خود را بگشایند تا نام اللّه را بر پیشانى یکیک موجودات جهان بنگرند، عجایب و شگفتىهاى آنها را ببینند، نظامات دقیق حاکم بر آنها را تماشا کنند؛ و نیز خداوند فرموده است که ما این آیات را یکى پس از دیگرى به انسانها نشان مىدهیم تا به وجود خدا پى برند و حق بر آنها آشکار شود؛ بلکه، نه تنها ذات خدا، که یگانگى و صفات و تدبیر و قدرت و علم بىپایانش را دریابند بدین ترتیب، خداوند مهمترین امر در اسلام را خداشناسى و مهمترین و آسانترین راه آن را مشاهدهِ نظم جهان طبیعت دانسته است؛ و از این جا اهمیت حس و مشاهده و تجربه آشکار مىشود